تورم، تعریف، اثرات و ریشه ها

فهرست مطالب

تعریف تورم

تورم عموما به معنی افزایش غیرمتناسب سطح عمومی قیمت‌ها در نظر گرفته می‌شود. در ادبیات اقتصادی، رشد همه‌گیر، مداوم و نامنظّم سطح عمومی قیمت کالاها و خدمات در یک دوره زمانی نسبت به دوره قبلی تورم نامیده میشود. به سخن دیگر، تورم، روند فزاینده و نامنظم افزایش قیمت‌ها در اقتصاد است.

به بیان دیگر تورم انتقال ثروت و دارای ها از افراد قرض گیرنده به افراد قرض دهنده است،پس لزوما تورم معنای منفی ندارد بلکه متناسب با اینکه در کدامیک از دو سمت ماجرا باشید معنا و اثرات مثبت و منفی بخود میگیرد.

برای بیان استاندارد تورم شاخص هایی ایجاد شده که شمای کلی از وضعیت تورم را نمایان سازد.

دو شاخص رایج CPI یا همان شاخص قیمت مصرف کننده و PCE یا همان شاخص تورمی مخارج مصرف شخصی است. شاخص قیمت PCE در تحلیل های اقتصاد کلان و به منظور پیش بینی آینده قیمت ها استفاده می شود. این شاخص در امریکا ماهانه و توسط دفتر آمار وزارت بازرگانی یا همان دفتر تحلیل های اقتصادی (BEA) منتشر می شود.

تفاوت شاخص CPI (شاخص قیمت مصرف کننده) و PCE (شاخص تورمی مخارج مصرف شخصی)

تفاوت این شاخص ها در فرمول محاسبه هر کدام،نحوه وزن دهی به کالاها و خدمات در سبد خانوار و همچنین اسکوپ(12  الزام ذکر شده در استاندارد امنیت داده ( (DSS) دو شاخص است.

بعنوان مثال در یکی از این شاخصها، یارانه های درمانی که از منابع دولتی پرداخت میشود هم لحاظ میشود و در دیگری نه.

شاخص دیگری نیز به نام شاخص اصلی یا خالص قیمت مصرف شخصی (Core PCE) نیز وجود دارد که قیمت مواد غذایی و انرژی ها را حذف کرده است. این شاخص، تورم را خیلی بهتر و واضح تر تشخیص می دهد. دلیل آن هم این است که مواد غذایی و انرژی ها نوسانات زیادی را در این شاخص به وجود می آورند.

آیا شاخص های تورمی آپدیت میشوند؟

به طور مستمر و متناسب با سبد مصرفی خانوار اقلام سبدهای مصرفی نیز به روز میشوند.مثلا با قرار گرفتن کالاهای دیجیتال در فهرست نیازهای اساسی خانوار بمرور وزن این اقلام نیز افزایش یافته است.

دولتها معمولا با تغییر اقلام سبد شاخصهای تورم سعی در اعلام تورمی کمتر از آنچه واقعا در حال اتفاق افتادن است میکنند.

آیا تورم منفی مطلوب است؟

تورم منفی یا DEFLATION  اطلاق میشود.در ایالات متحده کاتورم منفی از سال 1870  تا   1890اتفاق افتاد.

تورم منفی باعث رکود و عدم تمایل به سرمایه گذاری و وام گیری خواهد شد.طبیعتا تعویق ، هزینه کرد، از سمت مصرف کنندگان را نیز بدنبال خواهد داشت.

دو عامل اصلی پدید آورنده تورم منفی:

کاهش تقاضای کل

کاهش هزینه های تولید از طریق فناوری بهبود یافته.

مزایا و معایب نرخ تورم پایین

اثرات منفی یا معایب تورم را می توان به صورت زیر بیان کرد:

  1. کاهش پس انداز

با توجه به کاهش ارزش پول، نیاز به پول بیشتری برای رفع نیازهای روزمره مردم است. هزینه های زندگی را بالا می برد. بنابراین، تورم از پس‌انداز جلوگیری می‌کند.

  1. کاهش در سرمایه گذاری

به دلیل هزینه بیشتر و پس انداز کمتر، تشکیل سرمایه کاهش می یابد که منجر به کاهش سرمایه گذاری می شود.

  1. مشکل بیکاری

با توجه به تورم، هزینه تولید بالا می‌رود. از سوی دیگر ظرفیت سرمایه گذاری کاهش یافته است. بنابراین، مشکل بیکاری ممکن است به دلیل کاهش تولید ایجاد شود.

  1. عدم اطمینان کسب و کار

تورم سرمایه گذاری خارجی در کشور را کاهش می دهد. همچنین بر تجارت واردات و صادرات تأثیر می گذارد. بنابراین، عدم اطمینان کسب و کار را ایجاد می کند.

  1. بی ثباتی اقتصادی

تورم پائین باعث کاهش پس انداز و سرمایه گذاری و باعث افزایش بیکاری میشود که ممکن است سرقت و بی انگیزگی در سرمایه گذاری  را افزایش دهد. بنابراین، ممکن است بی ثباتی اقتصادی ایجاد کند.

اثرات مثبت نرخ تورم پایین

نرخ تورم پایین، باثبات و قابل پیش بینی برای اقتصاد و بخشهای مالی شرایط مطلوبی ایجاد میکند. نرخ تورم پایین به پول کمک می کند ارزش خود را حفظ کند و برنامه ریزی برای نحوه، مکان و زمان خرج کردن برای همه آسان تر می شود. به عنوان مثال، شرکت‌ها وقتی می‌دانند هزینه‌هایشان در سال‌های آینده چقدر خواهد بود، احتمال بیشتری برای رشد کسب‌وکار خود دارند.

نحوه دستیابی به نرخ تورم پایین

سیاست های پولی: اگر تورم بالاتر از هدف باشد، بانک مرکزی می تواند نرخ بهره را افزایش دهد. نرخ بهره بالاتر هزینه وام را افزایش و وام دهی و مخارج مصرف کننده را کاهش می دهد. این امر باعث تعدیل رشد اقتصادی و کاهش فشار تورمی می شود.

کنترل عرضه پول : طرفداران مکتب پولگرایی بر کنترل عرضه پول تاکید می کنند زیرا آنها رابطه مستقیمی بین رشد عرضه پول و تورم می بینند.

سیاست مالی : اگر تورم بالا باشد، دولت می‌تواند فشارهای تورمی را از طریق سیاست‌های مالی سخت تعدیل کند (مثلاً مالیات بر درآمد بالاتر باعث کاهش هزینه‌های مصرف‌کننده می‌شود). سیاست مالی به ندرت برای کاهش تورم استفاده می شود.

سیاست های طرف عرضه و یا رشد بهره وری: در بلندمدت، برخی از فشارهای تورمی را می توان با سیاست های طرف عرضه کاهش داد. به عنوان مثال، در دهه 1970 اتحادیه های کارگری قدرتمند به دلیل افزایش دستمزدها سرزنش شدند که منجر به تورم کشش دستمزدها شد.

قیمت پایین کالاها:برخی از فشارهای تورمی خارج از حوزه بانک مرکزی و دولت است. افزایش قیمت نفت تقریباً به طور اجتناب ناپذیری باعث تورم می شود و حل این مشکل دشوار است.

تاثیر نرخ تورم بر بازار سهام

ارتباط بین تورم و بازار سهام پیچیده است و هر سهم بر اساس شرایط و تناسب خود، سهم مشخصی منفی یا مثبت از تورم میبرد.

متأسفانه، رابطه بین تورم و قیمت سهام مستقیم نیست و نمی توان هیچ قاعده ای را اعمال کرد. یک سرمایه گذاری محتاطانه یا استراتژی معاملاتی مستلزم تجزیه و تحلیل کامل ویژگی های خاص هر سهام مشخص است.

تورم و بازدهی بازار سهام در بلندمدت

برای سرمایه گذاران ،بازار سهام می تواند در بلندمدت به عنوان پوششی در برابر تورم عمل کند. این بدان معناست که ارزش پولی یک سهام یا سبد سهام می تواند در یک دوره تورمی افزایش یابد، به طوری که ثروت واقعی که ذخیره می کند علیرغم قیمت های بالاتر ثابت بماند.

برای مثال، در مواردی که تورم ناشی از هزینه‌های ورودی افزایش یابد ،درصورتیکه  کسب‌وکارها زمان کافی برای انطباق با فشارهای تورمی و تعدیل قیمت‌های خود داشته باشند، درآمدها افزایش می‌یابد و ممکن است نرخ‌های سود عادی از سر گرفته شود. .

هزینه های ورودی بالاتر به سادگی پس از یک دوره بازنگری قیمت ،به مصرف کنندگان منتقل می شود. منطق اقتصادی در اینجا همچنین نشان می‌دهد که این احتمالاً برای یک سبد دارای تنوع  قابل دسترس تر است تا یک سهام تکی که ریسک خاص خود را دارد.

تورم و بازدهی بازار سهام در کوتاه مدت

در کوتاه‌مدت با افزایش تورم، کاهش قیمت سهام، و با کاهش تورم، قیمت سهام افزایش می‌یابد. اثر نامطلوب تورم بر قیمت سهام در کوتاه مدت می تواند ناشی از مجموعه ای از عوامل از جمله:

-کاهش درآمد و سود کوتاه مدت شرکتها

-رکود اقتصادی عمومی، که منجر به ایجاد یک محیط اقتصاد کلان نامطلوب برای بازار سهام و هزینه های مصرف کننده به طور کلی می شود.

-یک واکنش سیاست پولی که باعث افزایش نرخ بهره کوتاه مدت می شود و باعث می شود سرمایه گذاران سهام را جایگزین اوراق قرضه با قیمت پایین تر کنند.

-چشم انداز کاهش یا حتی منفی بازده واقعی که تقاضا برای سرمایه گذاری سهام را کاهش می دهد.

-در محیط‌های تورمی، سرمایه‌گذاران باید بازدهی بالاتری از سبد سهام داشته باشند تا از بازده واقعی مثبت اطمینان حاصل کنند. به عنوان مثال، اگر شما سالانه 4% سود از پرتفوی خود به دست می آورید، این بازده واقعی 3% زمانی است که تورم 1% باشد. اما اگر تورم تا 5 درصد افزایش یابد، بازده واقعی منفی کسب خواهید کرد.

 عملکرد سهام ارزشی در طول تورم بالا

تحقیقات حاکی از آن است که سرمایه گذاران در شرایطی که تورم بالاست، سهام ارزشی را ترجیح می دهند. سهام ارزشی سهامی هستند که ارزش ذاتی بالاتری نسبت به قیمت فعلی معاملاتی خود دارند. آنها اغلب سهام شرکت های بالغ و با سابقه ای هستند که جریان های نقدی آزاد بالایی دارند که ممکن است در طول زمان کاهش یابد.

کاهش تورم برای سهام چه معنایی دارد؟

از آنجایی که تورم کمتر با نرخ بهره پایین تر و افزایش مخارج مرتبط است، تقاضا برای سهام رشد می کند زیرا شرکت ها درآمدهای بالاتری ایجاد میکنند.این منجر به افزایش قیمت سهام می شود. تورم پایین‌تر نیز خبر خوبی برای سهامی است که سود سهام آنها کمتر، اما قابل اعتماد است. این به این دلیل است که هرچه نرخ تورم کمتر باشد، سود واقعی به ازای هر پرداخت بالاتر است.

کاهش تورم، بهره و چرخه تجاری

یکی از ویژگی‌های مهم سیاست تورمی افزایش نرخ بهره کوتاه‌مدت است (که گاهی به آن «سخت‌تر کردن سیاست‌های پولی» نیز گفته می‌شود. هزینه بالاتر استقراض منجر به هزینه سرمایه گذاری کمتر توسط مشاغل و خانوارها می شود و کسانی که درآمد قابل تصرف دارند ترجیح می دهند دارایی های سودآور را به جای استهلاک پول نگهداری کنند.

اهداف بانک مرکزی در کنترل نرخ تورم

ثبات قیمت و کنترل نرخ بیکاری از مهمترین اهداف بانکهای مرکزیست هرچند فدرال رزرو اخیرا تلاشی در راستای کاهش فاصله طبقاتی را نیز در نظر گرفته است.

بر اساس نظریه اقتصاد اتریشی تخصیص سرمایه در جائیکه تورم بالاتری انتظار میرود اتفاق می افتد و مخالف دخالت دولت(بانک مرکزی) در تخصیص سرمایه است و ادعا میکند اگر سرمایه گذار در تخصیص سرمایه اشتباه کند تاوانش را خودش خواهد داد ولی در صورت دخالت دولت تاوان اشتباه را عموم جامعه خواهد داد.

مخالفان اما نگران اختلاف طبقاتی زیاد بواسطه عدم دخالت دولت و رکود بلند مدت بواسطه اشتباه عموم سرمایه گذاران در تخصیص سرمایه اند.

چاپ پول و تاثیراتش بر تورم

تولید ناخالص داخلی واقعی(Real GDP) در مقابل تولید ناخالص داخلی اسمی(Nominal GDP)

تولید ناخالص داخلی واقعی یک معیار تعدیل شده نسبت به تورم است که ارزش همه کالاها و خدمات تولید شده طی یک سال را بر اساس قیمت های سال پایه نشان می‌دهد و اغلب با عناوین «تولید ناخالص داخلی با قیمت ثابت»، «تولید ناخالص داخلی اصلاح شده بر اساس تورم» یا «تولید ناخالص داخلی ریال ثابت» معرفی می‌شود.

برخلاف تولید ناخالص داخلی اسمی، GDP واقعی می‌تواند تغییراتی که در قیمت ها به وجود می‌آید در نظر گرفته و شکل دقیق‌تری از تغییرات قیمت را به نمایش بگذارد. مثالی را اینجا در نظر می‌گیریم. فرض کنیم در سال ۲۰۰۴، تولید ناخالص داخلی اسمی یک کشور ۲۰۰ میلیارد دلار است؛ اما افزایش سطح قیمت ها از سال ۲۰۰۰ (سال پایه) تا ۲۰۰۴ باعث شده تولید ناخالص داخلی اسمی قدری متورم شود. محاسبه نشان می‌دهد تولید ناخالص داخلی واقعی سال ۲۰۰۴ در حقیقت ۱۷۰ میلیارد دلار بوده است. GDP واقعی کمتر تغییرات قیمت را منعکس می‌کند درحالی‌که تولید ناخالص داخلی اسمی این کار را نمی‌کند.

ارتباط تولید ناخالص داخلی واقعی بر نرخ تورم

تولید ناخالص داخلی واقعی تغییرات تورم را در نظر می گیرد. این بدان معناست که اگر تورم مثبت باشد، تولید ناخالص داخلی واقعی کمتر از اسمی خواهد بود و بالعکس. بدون تعدیل تولید ناخالص داخلی واقعی، تورم مثبت تولید ناخالص داخلی را تا حد زیادی به صورت اسمی افزایش می دهد.

تسهیل کمی (QE)

تسهیل کمی زمانی اتفاق می‌افتد که بانک‌های مرکزی حجم زیادی از دارایی‌ها را خریداری می‌کنند. در حالی که هر کشور (یا بانک مرکزی) رویکرد متفاوت نسبت به این مفهوم دارد، اما به طور کلی به تزریق سرمایه به اقتصاد خلاصه می‌شود. هدف امری دوگانه است؛ کاهش نرخ بهره (و در نتیجه تشویق هزینه‌های مصرف کننده) و افزایش قیمت‌ها. برخی عملیات بازار باز و QE را اشتباه می‌گیرند. در حالی که این دو بسیار شبیه هم هستند، تسهیل کمی در مقیاسی بسیار بزرگتر اتفاق می‌افتد. عملیات بازار باز به طور منظم انجام می‌شود، جایی که بانک‌های مرکزی بخش‌های کوچکی از بدهی‌های کوتاه‌مدت دولت را می‌خرند تا نرخ بهره را پایین نگه دارند. این مفهوم تقریباً شبیه QE است، اما تفاوت آن در اندازه عملیات نهفته است. تسهیل کمی به عنوان یک واکنش اضطراری در مقیاس بزرگ در نظر گرفته می‌شود که در آن بانک‌های مرکزی مقادیر زیادی (تریلیون‌ها دلار) سرمایه را به اقتصاد تزریق می‌کنند.

این عملیات بزرگ معمولاً با ذخایر (پول‌هایی که از قبل وجود دارند) بانک مرکزی اتفاق می‌افتد. بنابراین ارتباط مکرر QE با چاپ پول نادرست است.با وجود تاثیر قطعی تسهیل کمی بر بازار سهام،تاثیر آن بر اقتصاد واقعی محل اختلاف است.

تفاوت سیاستهای فدرال رزرو و بانک مرکزی اروپا

بطور سنتی بانک مرکزی اروپا سیاستهای چپ گرایانه تری را نسبت به همتای امریکایی خود دارد و ثبات قیمتها را در اولویت بالاتری نسبت به کاهش بیکاری قرار میدهد،در حالیکه فدرال رزرو معکوس این رویه را دارد.

آیا کریپتو کارنسی ها محلی برای سوزاندن پولهای چاپ شده مازاد است یا راه حلی برای عدم چاپ پول

با وجود خوشبینی در مورد آینده کریپتوکارنسی و عدم چاپ پول نظریه هایی مبتنی بر سوزاندن پول چاپ شده توسط دولتها بواسطه کاهش ارزش کریپتوها نیز مطرح شده است.

دلایل تورم امروز در جهان (گذرا بودن یا ادامه دار بودن تورم)

مهمترین دلایل تورم کسری بودجه دولت (GOVERNMENT DEFICIT)، سیاستهای مالی(fiscal policy) و و جنگ روسیه و اوکراین است و متناسب با تغییر این المانها گذرا بودن یا پایداری تورم را میتوان تعیین نمود.

علیرضا رسولی

علیرضا رسولی

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x